خوب
به پایان اومد این دفتر، این هم انتهای سفر چهار هفته ای من به کره... فکر می کنم
یکی از بهترین تجربیات زندگیم بود... روزی که قرار شد بیام همش تو این فکر بودم که
چقدر این یه ماه ممکنه کند و سخت بگذره. اما خوب به یه چشم بهم زدن گذشت همراه با
کلی خاطره های خوب و تجربه های جدید...
اونجا هر روز وقت کم می آوردم. دو هفته آخر شبی نبود
که بیشتر از ۴ ساعت بخوابم، یه جورایی بر گشته بودم به زندگی شلوغ و پر هیجان
ایرانم. با این همه کم خوابی و خستگی و گرفتاری اما خوب راضیم. تو این مدت خیلی
میخواستم این " دیار کروی "ها رو کامل کنم، اما خوب واقعا نرسیدم، از
اونجایی هم که حافظه کوتاه مدت من به شدت ضعیفه احتمال داره که همهرو فراموش کرده
باشم همین الانشم.
اما خوب سعی میکنم هر وقت که برسم، تیکه تیکه
اگه نکتهٔ جالبی از سفر و کره و مردمش به یادم اومد بذارم همینجا.
فکر میکنم دلم واسه اونجا تنگ بشه.
فعلا
که توی پرواز نشستم، دیگه کمرم درد گرفته بس که نشستم اما خوب هنوز کم کم ۲ ساعت دیگه مونده، تازه گشنمم
هست، نمیدونم چرا هیچی نمیدن بخوریم، والا …. اما خوب
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر