۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۵, یکشنبه

ما پارسیان شیرین سخن

عجب بازی مزخرفی بود فینال جام حذفی، اما بد تر از اون بعد بازی بود، چقدر خوشحالم که جمعیت فارسی زبان‌های دنیا کمه، وقتی‌ پیج هارو باز میکنی‌ و اینهمه فحش و دری وری رو میبینی‌ که به گل‌محمدی میدن، آدم یجورایی خوشحال می‌شه که غیر از خودمون بقیهٔ ملل دنیا نمی‌فهمن و مارو بیشتر از این نمیشناسن، هرچند گٔل محمدی واقعا خراب کرد با این تعویضش اما خوب خواهرو مادر ش کلا بیشتر از خودش در تیرس انتقامن تا خودش، البته گٔل محمدی مثال امروز بود، اما خوب ما هر روز یه نمونه داریم. چقدر خوب که بقیه‌ی دنیا به بقیه‌ی صفاتی که بهمون نسبت میدن، طرز حرف زدن رو هم اضافه نمیکنن، هرچند که این یکی‌ واقعا هست و بقیه که اونا میگن واقعا نیست!!!

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۱, چهارشنبه

همبرگربا پیازه سرخ شده

هیچی‌ بهتر از این نیست که بعد از یه روز پارتی، وقتی‌ صبح روز بعد زود از خواب بیدار میشم و هوا عالی‌ باشه و هیچ سردردی هم نداشته باشم. بعدش پاشم صورت و موهای خنده دارم و تو آینه ببینم، لباس بپوشم برم کافهٔ انتهای خیابون، یه کافی‌ داغ با یه بسته سیگار بخرمو یه همبرگر سفارش بدم. کافیمو تو هوای خوب بنوشم و بعدش همبرگرم رو با یه کولای سرد بگیرم دستم و قدم بزنم سمت خونه. اصلا من همیشه عشق این بودم که طبقهٔ پایینه خونم یه بار یا کافهٔ باحال باشه، مثل همونی که طبقهٔ پایینه خونهٔ مارشال و تد مزبی هست. واقعا آخرشم باید یه همچین خونه ای‌‌ پیدا کنم، بد بیای بشینی‌ تو خونه همبرگرتو که روشم کلی‌ پیاز سرخ شده ریخته رو بخوری و دوباره بری تو تخت خواب دراز بکشی، فک کنم من الان دارم از مرخصی امروزم کاملا لذت می‌برم...