۱۳۹۲ آبان ۴, شنبه

حیف از این روزها که من به فاک زدم...

روزهای شلوغ از پس هم میگذرند، به لحظه ای، به پلک زدنی‌.

روزهام شلوغه، برای اینکه به همه کار هام برسم به بیشتر از ۲۴ ساعت نیاز دارم، کاش میشد یه همزادِ همذات در جهان موازی داشتم که حداقل کار هامون رو باهم تقسیم میکردیم، در پس این روزهای شلوغ اما همچنان زندگی‌ می‌گذرد!

کنسرت پالت عالی‌ بود! بی‌ نظیر، چند ساعت از عمرم رو لذت بردم با دوستان قدیمی‌ که از همه جای هلند اومده بودن برای کنسرت و بعد از چند وقت به این بهانه دور هم جمع شدیم، از شیشه مشروبی که باهم خریدیم و بیست نفر آدم اون‌طرف تر با لیوان‌های یه بار مصرف و نوشابه قاطی‌ کردیم و خوردیم، اینکه هنوز هم همون دانشجو‌های دیوونه و خل و چلیم، بچه‌های پالت که عالی‌ بودن، حتی از آهنگ‌های ضبط شده شون هم بهتر اجرا کردن، از اینکه اینقدر خودمونی و خاکی بودن، از اون دختری که با یه جین و تاپ سفید و یه کلاه شاپو با "آقای والتز" و "مثلث" توی خودش غرق بود گوشه‌ی سالن کنار استیج می‌رقصید، حتی بعد از کنسرت که تقریبا همه رفته بودن و امید نعمتی و روزبه اومدن بیرون، دوستم گفت بریم باهاشون یه سیگار بکشیم و من زیاد زیاد به این ایده اش خندیدم و بعد۱۰ دقیقه باهاشون گپ زدیم و سیبیل های همشکلمون رو به رخ هم کشیدیم! بعضی‌ شبها میتونن خوب باشن، بدونه بهونه‌، حتی اگه ساعت سه‌ نیمه شب برسی خونه و مجبور باشی‌ که هفت صبح سر کار باشی‌!

شام دیشب هم خوب بود، با همکار‌ها و آقای رئیس، اولین بار شاید هشت یا ده نفر بودیم که این برنامه رو چیدم (یادم نیست و حالم ندارم برم ببینم!) و دیشب بیست و پنج نفر. نمی‌دونم به چه مناسبت اما ظاهرا قرار بود که من کسی‌ باشم که سورپرایز میشه. یه صندلی‌ پادشاهی و یه کلاه مغولی هدیه ای‌‌ بود که دوستان برای من به عنوان دیکتاتور گروه در نظر گرفته بودن. اصلا فکرش رو نمی‌کردم که واقعا اینقدر وقت بذارن و برای یه شام این تدارکات رو ببینن، اما خوب اگه قصدشون خوشحال کردن من بود که شدم و بسی‌ هم خندیدم و همه هم حتی برای خنده هم شده تعظیم کردن! ناگفته نمونه که من هم دیکتاتور خوبی‌ بودم!
روزها خوبه، ملالی نیست، فقط اندکی‌ خستگی‌! کمیِ وقت! انبوه کارهای ناتموم! بهانه ای‌‌ ندارم برای فحش دادن به زندگی‌! ایام به کام!

پی‌ نوشت یک: دلم نیومد که عکس صندلی‌ پادشاهیم و تاج مغولیم رو اینجا نذارم، این بود که آخرش این عکس رو گرفتم!


پی‌ نوشت دو: طبق معمول شاهد هست و توضیح کافی‌ برای عنوان پست.

پی‌ نوشت سه: درسته که شاهد هست، اما خوب لطفش به نماهنگ کار هست و اگر براتون مقدور هست ببینید و لحظه ای‌‌ چند مهمون آلن باشید و در نوستالوژی‌هاتون غرق بشید و لذت ببرید! 


۲۶ نظر:

  1. روزی چندبار اومدم اینجا ببینم بلاخره کی از پالت می نویسی
    خوش به حالت
    راستی صندلیت و کلاهت خیلی خوبه :)))))

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. جای شما خالی بود. ببخشید بابت تاخیر و بگذار به حساب شلوغی این روزها.

      حذف
  2. صندلیت رو و کلاهت رو خیلی دوست داشتم.
    این نماهنگه رو دیده بودم... خیلی عالیه... دوستش دارم.

    پاسخحذف
  3. راستی نمیدونم چرا یهو هوس کردم توی فیس بوک داشته باشمت!
    این یه درخواست نیست! فقط بیان یک هوس بود!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. راستش من الان در پاسخ به این بیان یک هوس مونده ام که چه جوابی باید بدم!

      حذف
  4. دوستهای خوش ذوقی داری، صندلی و کلاه عالی بود!!!
    خوش باش خوشی مزه میده!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. خوب اینقدر هم بد خلق نیستم، شاید کلا زندگی با ما سر سازش نداشته باشه، اما اون روزهایی هم که داره، میبینم!

      حذف
  5. کاشکی امید نعمتی رو از قول من ماچ می کردی بسکه صداش رو دوست دارم.
    این عکسه خیلی خوبه. فقط یک نفر رو کم داره. دفعه بعد دقت کن آلن :)
    این نماهنگ رو من این چند روزه چندین بار نگاه کردم. خیلی عالیه. خیلی.
    همیشه خوش باشی دوست جان.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ای کاش قبل از کنسرت گفته بودید، شاید کاری از دستم بر میومد،

      اول باید ببینم کی‌ رو، بعد دفعه دیگه سعی‌ در جبران می‌کنم،

      من عاشق این موزیک و ویدئو شدم!

      حذف
  6. سلام جناب دیکتاتور این کلاه فکر کنم بهتون بیاد. چه نماهنگ خوبی بود من تا به حال ندیده بودم. (گلبرگ اینا)

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. دوستان که میگفتن میاد بهم! اما خوب نمی‌دونم.

      خیلی‌ کار قشنگیه!

      حذف
  7. چقدر روزهات شلوغه. كلاهت رو عشقه مغول اعظم.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. خیلی‌، خیلی، خیلی‌، الان با چشمهای تقریبا بسته دارم جواب کامنت‌ها رو می‌دم! مغول اعظم!!!

      حذف
  8. یه وقت به بهونه ی تاج و تختت هوس کشور گشایی به سرت نزنه!
    به به پالت وعلی عظیمی وفیلم های مورد علاقه ودیگه چی داری؟!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سعی‌ می‌کنم که بر نفسم کنترل داشته باشم!

      الان که دیگه هیچی‌، اما خوب هرچی‌ که باشه، شریک!

      حذف
  9. درست قبل از اینکه پستت رو بخونم داشتم فکر میکردم روزا چه مرگشونه ؟ چه شتابی دارن برای گذشتن ؟ انگار دارن با شب خودشون را پیوند میدن که هر چه زودتر سر و ته عمر ما رو هم بیارن و تمام !! چه خوبه که شبانه روز ۲۴ ساعت بیشتر نیست آلن !

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. چرا؟ من فکر کردم بیشتر از ۲۴ ساعت باشه بهتره! اینکه بیشتر وقت دارم، اینکه الان نصفه شبه و من هنوز بیدارم! خوب میشه کارهای بیشتری رو تموم کرد، بد نیست ها!
      اما راست میگین، میگذرن، مثل برق و باد

      حذف
  10. ویدئو عالی بود. چرا اینجا نمی شه پست رو لایک کرد؟
    (مروارید هستم مخلص شما !)

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. اینجا میشه ۱+ داد به پست‌ها که مثل همون لایک هست! من خیلی‌ ارادتمند هستم و ممنون که سر زدین!

      این ویدئو هم که حرف نداره

      حذف
  11. همممم... کاش یه عکس می نداختی از کنسرت! شریک می کردی ما رو در شادیت.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. می‌خواستم بذارم، اما خوب یادم رفت، بذارم الان؟

      حذف
  12. تا می گذره این روزهای مزخرف مثل سرعت نور بره که دیگه بر نگرده !

    پاسخحذف
  13. میبینی‌ سرباز! خوبی همیشه عجله دارن و دل گرفتگی‌ها تا دلت بخواد حوصله‌‌!

    من هنوز هم نمی‌دونم چرا کامنت‌های تو میره توی هرزنمه و من چند رو بعد شستم خبر دار میشه،

    پاسخحذف
  14. سلام . امیدوارم بهتر شده باشی دیگه. فقط خواستم بگم هنوزم تو کف این آهنگ (ویدئو) ام ! هر وقتم گوش میدم یا یه جا حرفش میشه یاد تو می افتم ! ممنون که اینو بهم نشون دادی. دمتم گرم!

    پاسخحذف
  15. مرسی‌ مروارید جان، همین که به یاد آلن بیافتید و هستین خودش خیلی‌ لطفه. خوشحال شدم از شنیدنش! دست آهنگساز و شعر و خندش درد نکنه! خیلی‌ دوست دارم!

    پاسخحذف