آغاز نوشتٍ بعدا نوشت: ترجیحا درغروب پاییز با آسمان سیاه و ابری و هوای بارانی این را بخوانید
پاییز با اومدنش من رو کم حرف کرده، دلتنگ کرده، خسته!
پاییز با اومدنش من رو کم حرف کرده، دلتنگ کرده، خسته!
گیرم که خیابون هارو نقاشی کشیده باشند، پنجره هاش رو بخار گرفته، غروبهاش رو عاشقانه! این روزها به کار من یکی که نمیاید!
انگار عاشقانههایم با آمدن پاییز کوچ کرده اند، پاییز که میشود همه عاشق میشوند و من فارغ، قبل ترها اینجوری نبود، فکر کنم سوز سرمای این خاک است که قلبم را سرد میکند!
پاییز خیس و نمور و لغزنده اینجا با من بیگانه است! دلم پاییز آخر شهریور میخواد، از اون پاییز ها، پاییزهای خونه!
دلم پاییزی میخواد که برگ هاش خش خش کنند زیر کفشهایم، نه اینکه خیس و بی صدا زیر پاهایم له بشن!
این خزونها دیگه گلشن آشنایی نمیشن!
این خزونها دیگه با چایی و سیگار و کتاب و موزیک غروب هاش دلانگیز نمیشه!
بهار پاییزهای من هم به سر اومده!
این روزها خسته ام، شلوغم، بد خلقم، کسلم، فقط صورتک خنده روی، روی صورتم هست!
پی نوشت یک: شاهد! آخ که چقدر دلم خواست بزنم زیر گریه!
پی نوشت دو: شد خزان گلشن آشنایی!!!
اگه خواستی گریه کن بعدش صورتت رو بشور و آلن خوبی باش. تقصیر روزهای کوتاه و تاریک پاییزه که آدم رو اینطوری می کنه البته تو بیشتر خسته به نظر میرسی.
پاسخحذفببخشید دیگه کامنت خوبی ننوشتم. در اینجور مواقع آدم نمیدونه برای دوستاش چی بنویسه. بیچاره میشه یک کامنت بذاره.
مرسی نسیم جان، نه دیگه دلم میخواست اون لحظه گریه کنم اما خوب نکردم! میدونم، فکر میکنم خودم هم که خیلی خسته هستم! نمیدونم، شاید!
حذفاین یه سیکل معیوبه آلن ... همه مون هم توش می افتیم و هیچ راهی هم نداره جز اینکه اشک بچکونیم ، فینمون رو بالا بکشیم و به زندگی ادامه بدیم تا ... پائیز سال بعد برگرده .
پاسخحذفچند روز پیش آقای قاف یه استاتوس گذاشته بود که به قول پدرش اگر گاز اشک آور زده بود امکان نداشت بتونه به این سرعت و شدت اشک منو دربیاره !! عاقا حالا مگه بند میومد ؟ تا خود صبح بارندگی بود . شدت صاعقه به حدی بود که به همراه شونه های من تختخواب هم تکون میخورد ...
دیگه فهمیدم جنبه ی فیس بوک ندارم باید دی اکتیوش کنم وگرنه افسردگی پائیزی گریبان منو هم میگیره ! ( حظ کردی چجوری اومدم مادرانه تسلی دادم بهت ؟!!)
خوب این که خصلت تموم مامان هاست، دلهای نازک و همیشه نگران. من هم بعضی وقتها یه نوشته توی فیسبوک میگذارم و بعد به گوشم میرسه که مامان هم دچار طوفان و رگبار و صاعقه شده! مرسی به هر حال، اما خوب گریه خوبه! بعضی وقتها لازمه!
حذفوقتی نمیشه با حرف دوستی رو آروم کرد بهتره آدم ساکت باشه
پاسخحذفمنم ساکت می مونم
با اینکه می فهمم
مرسی سین جان، میدونم!
حذفبله بله بله! پاییز و هلند و همه می رن تو هوا! می گم برو یه سر بزن به آواره در آمستردام. مرسی.
پاسخحذفاصلا می گم برید دوتایی تو خیابون بشینید غروب رو نگاه کنید و سیگار بکشید! البته آواره سیگار نمی کشه ولی می تونه یه سیگار خاموش دستش بگیره اداش رو دربیاره! به نظرم غروب و عاشقی و پاییز یه مقدار با سیگار با کلاس تره! مثل تو فیلما.
آره شاید با سیگار با کلاس تر باشه، اما خوب غمگین تر هم هست، مثل تو فیلم ها!
حذفبرم آمستردام و بگردم اینور و اونور و ببینم میتونم آواره رو پیدا کنم و بشینیم لب یکی از کانال ها، توی یه غروب سرد و دلگیر پاییزی و هی سیگار بکشیم!
فقط لب کانال می شینید مواظب باشید تو کانال نیفتید!
حذفبعد هم خوب خودتون رو بپوشونید سرما نخورید!
وای خیلی نگران شدم! حالا نمی شه تو فضای بسته سیگار بکشید؟ از پنجره هم غروب رو ببینید؟
با تشکر.
وای گلدن جان بچه که نیستیم، مراقبیم، اجازه بده بریم دیگه! سیگار تو هوای آزاد میچسبه، نه توی اتاق سر بسته! رضایت نامه ولی میخوای؟
حذفخب باشه. حالا یه بار رو اجازه می دم برید. ولی قول بدید دفعه ی بعدش من رو هم با خودتون ببرید!
حذفچشم، اما فکر کنم آخرش هم یه دفعه شما باید ما رو ببری!
حذفنمیدونم چرا الان دوباره که این پستت رو خوندم تازه فهمیدمش! انگار قبلا تو خواب خونده باشمش!
پاسخحذفآی که منم همین حالم... پشتِ پلکام پرِ ابره این روزها ... فکرشو که میکنم هیچ دلیلی برای این حالم ندارما! اما بارونیم تو پاییز ...
به نظر من جلوی بارون رو نباید طولانی مدت گرفت، حتی اگه آلن باشی!
منی که سیگاری نیستنم، حاضرم باهات بشینم لب کانال چیه، یه جوب، یه پله و تا صبح «گشته خزان نوبهار من» گوش بدم و سیگار بکشم و آه بکشم و اشک بریزم تا این ابرا برن کنار هم پلگ هر دومون سبک شه هم خورشید یه راهی به دلامون پیدا کنه بتابه تا بلکه گرم شه تو این پاییزِ خیسِ بی خاصیت!
مرسی مامان، خوبه که میفهمی، آلن هم که باشی بعضی وقتها هوا بارونی میشه، باید بشه، اگه نشه یه جای کار اشتباهه، آلن هم کم روزایی طوفان ندیده!
حذفباید اصلا همه یه بار بریم لب همون کانال یا جوی بشینیم، شد خزان گوش کنیم، حرف بزنیم، بارون بیاد، خیس بشیم، سبک بشیم! میریم یه روز!
چی شده؟من الان رسیدم!چرا همه میخوان سیگار بکشن وفین فین کنن؟کانال چیه؟!جوب چی؟
پاسخحذفتو تازه از سفر اومدی، خسته ای! استراحت کن فعلا
حذفمهسا برو توی حیاط بازی کن مادر ، این چیزا برا شماها بدآموزی داره ... آلن کم کم داری به جایی میرسی که شطرنجیت کنن !!
پاسخحذفضمنا هر بار میرم جیم و مربی شمارش میده هک او سه سه یاد تو می افتم و میگم : ای تو روحت آلن ! الان سرگروهبان فک میکنه به اون خندیدم بهم میگه صد تا کلاغ پر برو !!
من که قبلا از سیگار و پاییز بد تر هم که گفتم، اون موقع گفتین بد نیست که، حالا یه کلمه سیگار تو این متن شطرنجی کردن نداره که! من خودمم این چند وقت هر از گاهی با خودم تکرارش کردم و خندیدم، اما خوب من سرهنگی ندارم اینجا که جریمه کنه
حذفاِ کی گفته؟منم باید باشم!من اینقدر روی خودم کار کردم از کارای بد دیگران تاثییر نگیرم!
پاسخحذفبعدشم چرا همه منو کوچولو میبینن؟!ای بابا!
مهسا برو تو اتاقت بازی کن، الان ملودیکا میادا!!! خوب از اینهمه متن همون یه سیگار رو دیدی! تقصیر خودته دیگه!
حذفنمیرم!!
پاسخحذفیادم نبود که بگم گریه مفید ترین کار توی عالم هستیه!
پاسخحذف