اگر خیلی در قید و بند اخلاق هستید این متن را همین الان رها کنید و این پنجره را ببندید و صفحهٔ دیگری باز کنید، اگر نه که سرزنشی برای آلن نباشد...
حقیقت این است که یک رابطه فقط رابطه جنسی نیست، رابطه جنسی فقط یکی از مزایای رابطه است، اینکه عاشق باشید یا نباشید فقط لذت رابطه جنسی را بین پنجاه تا صد جا بجا میکند، نه کمتر نه بیشتر. تمام معنای رابطه از لحظه پایان رابطه جنسی آغاز میشود یا شاید هم کاملا مستقل از آن، اگر این لحظه را داشتید و دارید، میتوانم بگویم که از نظر آلن شما در یک رابطه عاشقانه هستید. یا به عبارتی شما دارای آن چیزی هستید که لایقش بوده اید.
از نگاه من وقتی کسی سر روی سینه شما میگذارد برای مردها احساس مرد بودن و قوی بودن و قدرتمند بودن (حس مسئولیت و تعهد) میدهد و برای زنها به غیر از احساس زن بودن، حسِ مادرانه!
اینکه یک شب بارانی باشد و صدای بارش شدید باران، نور شمع که بر روی دیوار میرقصد، آلبوم گل صد برگِ ناظری که صدایش نه بلند تر از صدای باران و نه کمتر از آن، گوشهایت را نوازش بدهد، سری که روی سینه داشته باشی و پنجه ای که در خرمن موها خرامان خرامان رقاصی میکند، اینکه در سکوت هم لذت باشد و نیاز به تعریف کردنش برای هم نباشد، با ضربان قلبتان بتوانید که با هم حرف بزنید و ناگفتهها بگوئید. اگر توانستید با کسی که هستید این چنین شبی داشته باشید، بدانید که خوشبختید. اینکه هیچ کس و هیچ قیافه و بدن و لذت جنسی نمیتواند جایش را بگیرد، دو دست که دارید، دو دست دیگر هم قرض کنید و آن کس را که سرش را بر روی سینه دارید در آغوش بگیرید و قدرش بدانید.
پی نوشت یک: شاهدش هم همین بغل.
پی نوشت دو: هم دلی از هم زبانی بهتر است!
پی نوشت سه: اگر وقت دارید یک ساعت از عمرتان را به گوش دادن این آلبوم سپری کنید. (البته بعید میدانم که تا بحال گوش نداده باشید)
اول اونکه این البوم رو نشنیدم.یعنی شهرام ناظری خیلی گذری گوش دادم.
پاسخحذفدوم اونکه بله...با متن هم موافق هستم.
اولا اینکه یه بار این آلبوم رو حتما در خلوت خودت گوش کن،
حذفدوما، خیلی هم خوب،
چه عالی که همچین چیزی رو داری.
پاسخحذفما هم چه شنبه ها و یک شنبه هایی رو همینطور سر روی سینه سپری کردیم و می کنیم...یه نمونه خوبش همین دیروز.
امیدوارم همه یه روزی داشته باشنش، من هم دوباره یکی از همونها! خوشحالم که اینو ازت میشنوم صابی جان، خوشحالم
حذفدوباره یکی از همونها؟
حذفمن که بازم نمى فهمم
پاسخحذفسکوت مى کنم
:| کجاش رو نفهمیدی سین جان؟ بگو توضیح بدم.
حذففهمیدن که فهمیدم چی میگی آلن جان
حذففقط از درک من به علت خاموش بودن قسمت چپ مغزم خارجه :دی
اینجاش رو من نفهمیدم، یعنی مال من هم خاموشه؟
حذفخاموش بود که اینو نمی نوشتی اخوی
حذفمنو شطرنجی کن ، میخوام نظر بذارم !!
پاسخحذفالاهی بمیرم اینقدر از سر اون پست درینک و قمارت غر شنیدی که دیگه اول آلارم میدی بعد پست میذاری !!!
با این نظر خیلی موافقم...خیلی خیلی خیلی!
حذفاولا که خدا نکنه! این چه حرفیه؟
حذفدوم اینکه آدمها فرق میکنن به هر حال.
والا بی اخلاقی نبود در این. نظرم هم محفوظ می ماند پیش خودم.
پاسخحذفمن خیلی با حرف گلدن موافقم
حذفاصلا بی اخلاقی نداشت این پست
اولش که میخواستم بنویسمش داشت، البته فکر کنم که داشت. فکر کنم ناخواسته یکم خود سانسوری هم کردم! البته هستن هنوز آدم هایی که اگه این نوشته رو بزاری جلوشون فکر میکنن پست اروتیکه!
حذفبه نظر من هم بندِ اول زائده! اصلا بی اخلاقی که نبود این اصلا خودِ خودِ اخلاقه...
حذفو نکته دوم اینکه امااااااان از این آلبوم ناظری!!! دنیای غریبیه! استاد عزیزم آقای ذوالفنون که نور به قبرش بباره تو این آلبوم شاهکار کرده... اصلا همه چی تمومه واقعا!
حرف نداره، پر احساس، عشق، خاطره، همه چی. مامان مگه شما هم ساز میزنی؟
حذفاون خط اولو چرا نوشتی؟این کجاش بی اخلاقیه ؟اینکه یه همدلی باشه که آدم سرشو بزاره رو سینه اش اصلن ته اخلاقه .بی اخلاقی اونه که سرت رو شونه یه همزبون باشه اما دل و فکرت پیش یه همزبون دیگه .
پاسخحذفاون همدلی از همزبونی بهتره رو هم با تمام وجود حس کردم .دوستایی که زبونتو نمی فهمن اما از نگاهت حرفتو درک می کنن .
مرسی مژگان جان، خوبه که میبینم اینجا همه اینقدر اخلاق مدارند (همین اخلاق ها) و هم رو درک میکنن و من خیلی احساس راحتی میکنم.
حذفمن اینجا رو دوست دارم چون تو نوشته ها دورویی نمی بینم.
پاسخحذفمرسی گلدن جان، امیدوارم که همینطور باشه و اگه هست همینطور هم بمونه.
حذفخوب کجای این نوشته ضد اخلاق بود؟؟ این که همه اش اخلاقیات بود!!
پاسخحذفبا توجه به کامنتهای شما و دوستان که ظاهرا و خوشبختانه همینطوره.
حذف