۱۳۹۲ شهریور ۱۱, دوشنبه

داره میاد...

امشب پاییز رو حس کردم، غروب یکشنبه و سرمای نافذ دم غروب و آسمونه گرفته. نه چرت بعد از ظهر حالم رو بهتر کرد و نه حتی سیگاری که روشن کردم، حتی چایی هم حالم رو بهتر نکرد، نه حال چرخیدن توی صفحه‌های مجازی رو داشتم، نه کتابی‌ که دست گرفتم رو حال ورق زدن. حس کردم که پاییز داره میاد. روی تقویم‌ها هنوز مونده اما داره میاد.

از پاییز اینجا متنفرم. انگار همه چی‌ می‌میره، دلگیر میشه، دل مرده میشه، سکوت میشه، بی‌ روح میشه، سرد میشه.

هیچی‌ نمی‌تونه این سرما رو گرم کنه، حتی شوفاژ دیواری‌های خونه.

۸ نظر:

  1. پاییز های ایران رو چی؟اون موقع ها از پاییز خوشتون میومد؟
    من پاییز رو خیلی دوست دارم...علاقه ی عجیبی به پاییز دارم وصف نشدنی.پاییز و چای سبز داغ و دونات شکلاتی و شومینه.بعدش هم همون بغل چرت بزنم.زود هوا تاریک بشه اخ که چه کیفی داره.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. پاییز‌های ایران رو دوست داشتم، اتفاقا خیلی‌ هم زیاد، اما پاییز‌های اینجا فرق داره، پاییز‌های اینجا روح نداره. پاییز بیشتر خوش گذشتنش تو کافه نیشینی غروبش بود واسه من،

      حذف
  2. من در شهری زندگی می کنم که همیشه مثلا بهاره
    نه پاییزی نه زمستونی... همیشه یه مدله
    اما روزای کمی از پاییز رو که تهرانم برگایی که رو زمینن رو دوست دارم

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. من شهر همیشه بهار هم خیلی‌ دوست ندارم، پاییز و زمستون هم قشنگه، با صفاست. اما پاییز‌های اونجا، نه اینجا، پییژی اونجا حرف نداره، رنگ و وارنگه، جون میده که بری و توی خیابونش قدم بزنی‌، توی کوچه پس کوچه هاش، بری کافه و با دوستات گپ بزنی‌ و چایی یا قهوه داغ بنوشی.

      حذف
  3. آخ نگو که منم یکشنبهحالم خیلی سرد و پاییزی بود. من از پاییز و زمستون اینجا بیزارم . خیلی افسرده ام میکنه

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. فکر کنم ما‌ها کلا زمستون و پاییز اینجا خیلی‌ با روحیمون سازگار نیست. اگه شما هم همین حس رو داشتید پس منم درست حس کردم. داره میاد...

      حذف
  4. متاسفانه....
    من که از غصه رفتم پیشواز و الان سه روزه تب کردم

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. امیدوارم که حداقل زمستون طولانی‌ و خیلی‌ سردی نباشه

      حذف