بعضی وقتها باید چشمهایت را ببندی، دستت را در جیبهایت بگذاری و قدم بزنی در افکارش، یک گوشهی فکرش بشینی، دست زیر چانه بزنی و با چشمهای بسته نقاشیاش کنی.
گوش بدهی، پر بشوی از حرفهایش، پر بشوی از او، دل ببندی، دوباره عاشق بشوی، عاشق شنیدنش، عاشق عطر حرف هایش. چشمها را باید بسته نگه داشت، باز که کنی، خرابش میکنند این چشمهای لعنتی.
تصور
پاسخحذفهمیشه هم تصور نیست، بعضی وقتها واقعیته، حقیقته، اما چشمها دوست ندارن که ببیننش.
حذفباز که کنی همه چیز یهو هیچی میشه! میدونم!
پاسخحذفهمین، همین..
حذفمنم که نمی فهمم اصن
پاسخحذفآخرش هم هیشکی نمیفهمه.
حذفنه من کلا قسمت چپ مغزم زیاد فعال نیست :دی
حذفاحتمالا چند ساله دیگه ممکنه احساس کنی قسمت راستش هم بعضی وقتها کار نمیکنه.
حذفخیلی از احساسات خوبمون رو با چشای بسته تجربه میکنیم !
پاسخحذفحداقل قشنگترین هاش.
حذفیعنی وقتی چشم باز کنی میبینی قشنگ نیست یا که نه!میفهمی مال تو نیست؟
پاسخحذفمن دقیقا نفهمیدم چی شد!
بخدا من بی ذوق نیستما!اتفاقا از این حس توی کلمات خیلی هم خوشم امد.
چشم ها نمیزارن که خود آدم ها رو بشناسی، چشم ها زود قضاوت می کنن، اشتباه قصاوت میکنن.
حذفکه هر چه دیده بیند دل کند یاد ؟
پاسخحذفپس چرا ما همش چیزایی که چشمون نمی بینه یاد می کنیم ؟
شایدم از همین نوعی که تو نگاهش می کنیه .
شاید این هم به همین خاطره، شاید اون چیزهایی رو آدم دوست داره و به یادشون می مونه که با چشم دل دیدتشون، حسشون کرده، فهمیدتشون. نمیدونم.
حذفراست می گی اینو.. خوب می فهمم...
پاسخحذف`پس هم دردیم :دی
حذفبه نظرم ایراد از چشم ها نیست. اشکال از مدیریت سیستم احساسی آدمه. اینکه گاهی ادم نمی تونه داده های احساسی رو از هم تفکیک کنه یا ادغام کنه. چشم وظیفه اش دیدنه. گوش شنیدن. بینی بوییدن. وظیفه ی آدمم اینه که تمام اطلاعات به دست اومده از سنسورهای مختلف رو پردازش کنه و یه نتیجه بده بیرون. مشکل ما اینه که خیلی زود قضاوت می کنیم و گاهی فقط با اطلاعات به دست اومده از یکی از این سنسورها نتیجه ی نهایی رو به خودمون اعلام می کنیم. عشق واقعی برای اینکه خودش رو نشون بده زمان می خواد. زمان میبره که عشق و هیجان آنی مسیرشون رو از هم جدا کنند. به نظرم عاشق شدن از طریق حرف های یه نفر همون قدر خطرناکه که عاشق شدن فقط به خاطر ظاهر یک نفر. چون با چشم های بسته ادم عاشق یک نفر نمی شه بلکه عاشق تصویری می شه که از اون تو ذهن خودش کشیده. به نظرم عاشق شدن یعنی اینکه آدم دلش برای لبخند یک نفر، بوی اون شخص و حرف زدن باهاش تنگ بشه. البته همونطور که میدونی این فقط یه نظر شخصی غیر کارشناسانه است و لاغیر :)
پاسخحذفالبته نه فقط اینجا، اما در کل چشم همیشه نشونهٔ ظاهر بینیه، اینجا هم همینه، یعنی همینکه آدمها رو بدونه شناخت قضاوت کرد، منظورم فقط صورت نبود، اینکه بدون اینکه یه نفر رو بفهمی و بهش فرصت بدی که خودش رو بهت بشناسونه قضاوتش کنی، حالا یا به خاطر صورت، یا کلام، یا هرچیز دیگه. فکر کنم هر دمون یه چیز رو گفتیم. منم فکر میکنم اگه کسی واقع کسی رو دوست داشته باشه، همه چیزش رو مطلوب میبینه، همون مثل ساده، سوسک مادری که قربون دست و پای بلوری بچههاش میره.
پاسخحذف