این متن رو در وبلاگ دوست خوبی خوندم، که متنی منطقی و قابل توجه بود، اگر چند دقیقهای وقت دارید اول متن پگاه عزیز رو بخونید و اگر نه خوندن ادامه این مطلب به کار شما نمیآید!
حقیقت این است که فرهنگ بحث کردن حداقل در ما ایرانیها خیلی مناسب شکل نگرفته، البته کم و بیش در بین همه آدمها همینگونه هست اما معمولا در بین ما ایرانیها شور و حرارت مضاعفی داره!
نکتهای که گولدن اشاره کرده خیلی از بحثهای این روزهها رو شامل میشه. شاید بنا به نوشته نیاز به میل برنده شدن و یا نباختن هست که آدمها رو در این تله گرفتار میکنه اما قصد من توضیح بیشتری در مورد آنکه نوشته شده نیست و هدف تذکر یک نکته بود (از نظر شخص آلن) که به کوتاهی در متن بالا اشاره شده بود،
"آه بله. در این تله ی همیشگی نیفتادن چه سخت است. ولی وقتی یاد گرفتید تله را تشخیص دهید و به جای آنکه از روی آن عبور کنید از کنارش عبور کنید چه لطف بزرگی به خودتان و قلبتان و فکرتان و اطرافیانتان کرده اید."
اینجا که نویسنده به سرعت از مطلب عبور کرده هر چند که موضوع اصلی متن هم نبوده. اما به نظر من مهمترین قسمت بحث همین قسمت بود. شاید شما از آن دسته آدمهایی باشید که برای برنده شدن بحث نمیکنید، و چه خوب که در این تله نیفتید اما ...
مراقب باشید که این تله یابی شما، شما را به راه اشتباهی نبرد، پرهیز از بحث، یا شناسایی تله خیلی آسان میتواند دست در دست تشخیص اشتباه شما در باره نظریاتتان بگذارد! اینکه کار به جایی برسد که همواره دیگر مخاطبان یا منتقدان را به خیال "بر حق بودن" و "اجتناب از گرفتار شدن در تله" یکی پس از دیگری ایگنور کنید!
اینکه با این ایگنور کردنها مدام در نظریات اشتباهی که به نظر خودتان کاملا بر حق هست گرفتار نشوید!
مهم تشخیص این تلهها هست! خیلی خیلی مهم تر از گرفتار نشدن در تله ها!
مراقب باشید که به جای نلسون ماندلا به فیدل کاسترو تبدیل نشوید!
پی نوشت یک: برای آنها که فیدل کاسترو رو بیشتر از دیکتاتور بودن انقلابی میدونند: بخوانید قذافی مثلا!
پی نوشت دو: با عرض معذرت از گولدن عزیز. نمیدونم به چه دلیلی، همینجوری محض احتیاط!
پینوشت سه: شاهد این پست فقط زیباست، همین!