لذتی که در پرت کردن لباس روی مبل، وقت رسیدن به خونه هست، در سپری کردن تعطیلات در جزایر قناری هم نیست، اما خوب همیشه همهٔ قصهها دو وجه دارن، عذاب وجدانی که در دیدن یه تی شرت روی مبل هست -هر بار که از کنارش رد میشی- در پس گردنی به بچه مهمون هم نیست. فکر میکنم همین گفته قویترین استدلال دنیا برای من در این لحظه باشه، حتی اگه اون لحظه سخت باشه اما ارزش لحظههای بعد رو داره...
از اونجایی که این نتیجه گیری ماجرا هست که برای من خیلی مهمه، فکر میکنم همچنان بتونم هر از گاهی تی شرتم رو پرت کنم روی مبل. هر چی باشه، اون نقشش رو تو زندگیم بازی کرده..
از اونجایی که این نتیجه گیری ماجرا هست که برای من خیلی مهمه، فکر میکنم همچنان بتونم هر از گاهی تی شرتم رو پرت کنم روی مبل. هر چی باشه، اون نقشش رو تو زندگیم بازی کرده..
آقا این پست رو اینقدر دوست دارم یه عالمه!!!
پاسخحذفدیگه چرا پست به این باحالی نمیذاری؟!
مرسی اما خوب دست من که نیست، نمیشه، نمیاد...
حذف