از اتوبوس پیاده شدم، چند قدم نرفته بودم که موزیک عوض شد! موزیک بعدی...
من نمیدونم توی این آهنگ چه راضی نهفته هست که صبحهای پاییز و زمستون این چند ساله من رو زیاد برای پخش شدن انتخاب میکنه! بعضی موزیکها هستن که هیچوقت موزیک مورد علاقهام نبودن اما هیچ وقت هم پاکشون نکردم! نمیدونم! اگر از من لیست صد آهنگ مورد علاقهام رو بپرسید مطمئناً توی اونها نیست اما یجور دیگه است! جو این آهنگ من رو میگیره! انگار همه دنیا میره روی دور آهسته و من هم.
آروم قدم میزدم، دوباره گردش روزها از اول! این چرخه خاطرات لعنتی! اونجایی که چشمهات رو میبندی و حس میکنی که پاهات یخ کرده، مور مور میشه! نمیدونم این آهنگ چی رو یاد من میآره! نمیدونم کجا من رو میبره! شاید این موزیک رو دوست ندارم اما جایی که باهاش میرم رو دوست دارم! برای همین هیچ وقت پاکش نکردم! برای همینه شاید که روزهای ابری و سرد همیشه تو اون قسمتی که پیاده میرم پخش میشه! درسته که همیشه آهنگهای گوشیم رو با گزینه "انتخاب تصادفی" گوش میکنم، اما این تصادف همهٔ روزهای سرد و تیره انتفاق میافته.
غروب از سر کار بر میگشتم، چند ایستگاه مونده بود به ایستگاهی که باید پیاده میشدم! خیابون قشنگی بود! پر برگهای زرد! هنوز کمی خیس از بارون دیشب، اما به اندازه کافی خشک برای برگ بازی! پیاده شدم! این آهنگ رو پلی کردم، از اون سمت پیاده رو که برگهای بیشتری ریخته بود شروع کردم به قدم زدن! آروم، خیلی آروم، کیفم رو مثل بچه دبستانیها آونگ وار عقب و جلو میبردم! سیگارم رو روشن کردم، " من رو لمس کن، من چشم هام رو میبندم، توی رویاهام...، اون باید عشق بوده باشه، اما الان تموم شده...، اون باید خوب بوده باشه، اما من یجوری از دست دادمش..." دنیا دوباره رو دور آهسته بود، چشمهای بازم انگار بسته، فیلم خاطراتم انگار روی پلی بک! اولش تلخ بود! کم کم شیرین شد! لبخند زدم! آهنگ برای بار چندم بود که پخش میشد. به خود اومدم... از خونه خیلی دور شده بودم! یه عالمه برگ روی کفش هام، دوباره لبخند زدم! من هنوز زنده ام!
پینوشت: شاهدش هم همین بغل!
بعدا نوشت: آهنگ اصلی رو گذاشتم اما خوب ظاهراً سوند کلود آهنگ رو بر میداره بخاطر قوانین کپی رایت، توصیه میشه که ورژن اصلی آهنگ رو گوش کنید! این یکی یکم عجیب غریبه!
بعدا نوشت: آهنگ اصلی رو گذاشتم اما خوب ظاهراً سوند کلود آهنگ رو بر میداره بخاطر قوانین کپی رایت، توصیه میشه که ورژن اصلی آهنگ رو گوش کنید! این یکی یکم عجیب غریبه!
آهنگها آدمها رو انتخاب میکنن نه آدمها آهنگ ها رو... اشتباه نکن آلن جان...
پاسخحذفمنم به همین نتیجه رسیدم، فقط هنوز نمیدونم چجوری!!
حذفدارم فک میکنم اگه از من صد اهنگ مورد علاقه ام و بپرسن چه چیزی دارم واسه گفتن.
پاسخحذفیعنی هیچی؟ ده تای اولم نه؟
حذفمنم مثل مرصاد دارم فکر میکنم
پاسخحذفراستی من این موزیک هارو می فهمم.... کاملا
بعضی وقت ها برای رفع دلتنگی میرم سراغ این آهنگ ها.... یادم میره کجام! خودمو اونجایی که باید باشم می بینم (در این حد که آخرین بار شماره حسابی که دستم بود رو اصلا یادم نیست چکار کردم و حالا فردا صبح زود باید پاشم برم دانشگاه دوباره شماره حساب بگیرم و برم بانک)
حالا بالاخره پول رو به حساب درست ریختی؟ خوبه باز شماره حساب رو گم کردی نه پولا رو!
حذفچه جالب که خودت گفتی. من از اول که متن رو میخوندم آهنگ رو پلی کردم و تمام مدتی که میخوندم همه اش با خودم میگفتم کاش ورژن اصلیشو گذاشته بودی!
پاسخحذفعجیبه امروز همه چیز به خاطرات و «باید عشق میبوده باشه ها»ی قدیم مییرتم! همین الان داشتم فیلم «پل چوبی» رو میدیدم.... به آقای پدر گفتم وقتی از عشقهای جوونی آدم زیاد میگذره و یه فاصله ای میوفته، حتی اگه بعدا دوباره با همون طرف توی همون جو هم قرار بگیری، فقط تو رویاهات این رابطه هنوز قشنگ و شدنی و خواستنیه. ولی با واقعیت یه عالمه فاصله داره. دیگه با امروز هیچ جور منطبق نیست!
ببخشید نمیدونم چرا انقدر پرچونگی کردم، شاید برات بی ربط هم باشه اما یهو اومد دیگه!
در ضمن: حال قدم زدنتو میخرم!
اتفاقا خیلی خوب بود، خیلی هم قشنگ گفتی مامان، زمان! همه چیز رو عوض میکنه، بهتر بگم همه چیز رو شفاف میکنه! این زمان هست که تکلیف عشق رو مشخص میکنه نه آدم ها! مرسی
حذفموافقم!
حذفراستش این شاهد رو دوست نداشتم!
پاسخحذفالان تنها حرفی که به ذهنم میرسه اینه که:چه حیف که همچین عشقی از بین رفته.
اونجا برگها زرد شدند کامل ایا؟
با تشکر روابط عمومی!
اینجا برقا زرد شده! تازه بعضیها هم قرمز!
حذفخیلی هم شبیه اینی که تو آهنگ بود نیست! شاید بوده! شایدم الان از دور اینجوری به نظر میرسه! کی میدونه...