هیچی بهتر از این نیست که بعد از یه روز پارتی، وقتی صبح روز بعد زود از خواب بیدار میشم و هوا عالی باشه و هیچ سردردی هم نداشته باشم. بعدش پاشم صورت و موهای خنده دارم و تو آینه ببینم، لباس بپوشم برم کافهٔ انتهای خیابون، یه کافی داغ با یه بسته سیگار بخرمو یه همبرگر سفارش بدم. کافیمو تو هوای خوب بنوشم و بعدش همبرگرم رو با یه کولای سرد بگیرم دستم و قدم بزنم سمت خونه. اصلا من همیشه عشق این بودم که طبقهٔ پایینه خونم یه بار یا کافهٔ باحال باشه، مثل همونی که طبقهٔ پایینه خونهٔ مارشال و تد مزبی هست. واقعا آخرشم باید یه همچین خونه ای پیدا کنم، بد بیای بشینی تو خونه همبرگرتو که روشم کلی پیاز سرخ شده ریخته رو بخوری و دوباره بری تو تخت خواب دراز بکشی، فک کنم من الان دارم از مرخصی امروزم کاملا لذت میبرم...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر